میخندی که دچارم کنی؟!

ساخت وبلاگ
حرفها،داستانها و سرگذشت ها را مینگارم و مقصود معشوقه ای نیست،انها همه داستانهای زندگی است، و تقدیم به پسرمزندگی منشوریست در حرکت دوار،منشوری که پرتو پر شکوه خلقت با رنگهای بدیع و دل فریبش آن را دوست داشتنی خیال انگیز و پر شور ساخته است...داستان زندگی×××××××××××××××××××××با دو قبـــــــــله در ره توحیـــــــدیم...×××××××××××××××××××××آدمها گاهی دیر میکنند مثله من!یکی عجله میکنه مثله تو!تقصیر از من بود یا از تو؟، میدانم دیر کردم....تو چرا عجله برای رفتنت داشتی؟نپرس من چرا دیر کردم شاید چیزی همراه داشتم که ......اینبار شاید من عجله کنم شاید...یکی دیگه دیر خواهد کرد...معلوم نیست حالمان چه میشود====================جزئی از خاطراتم نشد...بعضی چیزها در کودکی جا موندند...فریادها و هیا هو ها...و دست زدنها و ...بعضی چیزها را هم اکنون داریم و فردا یقیناْ تو دیروزمون جا میمونند...اما عزیزم تو نه در کودکیم جا مانده ای نه دیروز و نه امروزم.تو هم جا موندنی نبودی مثله همه جامانده های کودکی ام که هرگز جزئی ازخاطراتم نشدند........====================دارم بین این همه، که شبیه هم هستند دنبالش میگردمیادم رفته!!!!،اما اگر بین این همه که مشابه هم هستند ببینمش حتما بهخاطر می آورم که دنبال چه می گردم.......اما اگر گشتم و ندیدمش چه؟!شاید دیگر هیچ وقت به خاطرش نیاورم ====================وصل هم در وصلیم و ...سر انجام را که داند؟====================از، من بودنت، خسته شدیشاید از با من بودنت هم خسته شدی ورفتی!با هر که خواستی که ما شوی دیدی که تنها تر شدیهر چه حالت شد،هر چه دلت سوخت،داغی دل سوخته ی توگرمی شعله کوچک قلبم من است به شرطی که بدانی گرمیاش جز تو برای دیگری نیست.اما رفتی،فردا که دیر خواهی آمد.. میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 152 تاريخ : دوشنبه 16 خرداد 1401 ساعت: 13:52

حرفها،داستانها و سرگذشت ها را مینگارم و مقصود معشوقه ای نیست،انها همه داستانهای زندگی است، و تقدیم به پسرمزندگی منشوریست در حرکت دوار،منشوری که پرتو پر شکوه خلقت با رنگهای بدیع و دل فریبش آن را دوست داشتنی خیال انگیز و پر شور ساخته است...داستان زندگی×××××××××××××××××××××با دو قبـــــــــله در ره توحیـــــــدیم...×××××××××××××××××××××آدمها گاهی دیر میکنند مثله من!یکی عجله میکنه مثله تو!تقصیر از من بود یا از تو؟، میدانم دیر کردم....تو چرا عجله برای رفتنت داشتی؟نپرس من چرا دیر کردم شاید چیزی همراه داشتم که ......اینبار شاید من عجله کنم شاید...یکی دیگه دیر خواهد کرد...معلوم نیست حالمان چه میشود====================جزئی از خاطراتم نشد...بعضی چیزها در کودکی جا موندند...فریادها و هیا هو ها...و دست زدنها و ...بعضی چیزها را هم اکنون داریم و فردا یقیناْ تو دیروزمون جا میمونند...اما عزیزم تو نه در کودکیم جا مانده ای نه دیروز و نه امروزم.تو هم جا موندنی نبودی مثله همه جامانده های کودکی ام که هرگز جزئی ازخاطراتم نشدند........====================دارم بین این همه، که شبیه هم هستند دنبالش میگردمیادم رفته!!!!،اما اگر بین این همه که مشابه هم هستند ببینمش حتما بهخاطر می آورم که دنبال چه می گردم.......اما اگر گشتم و ندیدمش چه؟!شاید دیگر هیچ وقت به خاطرش نیاورم ====================وصل هم در وصلیم و ...سر انجام را که داند؟====================از، من بودنت، خسته شدیشاید از با من بودنت هم خسته شدی ورفتی!با هر که خواستی که ما شوی دیدی که تنها تر شدیهر چه حالت شد،هر چه دلت سوخت،داغی دل سوخته ی توگرمی شعله کوچک قلبم من است به شرطی که بدانی گرمیاش جز تو برای دیگری نیست.اما رفتی،فردا که دیر خواهی آمد.. میخندی که دچارم کنی؟!...
ما را در سایت میخندی که دچارم کنی؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ifils00fe بازدید : 154 تاريخ : دوشنبه 2 خرداد 1401 ساعت: 16:22